چرا ما باخدا اینچنین نیستیم؟
بزرگی با غلامش ـ كه بسیار هوشیار و مۆدّب بود ـ در باغ گردش می کرد. خیارهای سبز
و شادابی در بوتهها دید و با دست خودش خیاری چید و به غلام داد. او هم با كمال ادب و احترام گرفت و بدون معطّلی پوست كَند و مشغول خوردن شد. آقا هم اظهار میل كرد كه مقداری از آن خیار تناول كند. غلام فوراً برشی از آن جدا كرد و به دست آقا داد. او تا به دهانش گذاشت، دید بسیار تلخ است. از دهانش بیرون ریخت و رو به غلام كرد و گفت: تو چطور این خیار تلخ را با رغبت تمام خوردی؟!
او هم با كمال ادب و احترام گفت: مولای من؛ در طول مدّت غلامی و بندگیام، من لقمههای چرب و شیرین فراوان از دست شما خوردهام، حال این كمال بیحرمتی و حقّ نشناسی بود كه به یك لقمه ی تلخ كه از دست شما رسیده است، رو ترش كنم و قیافه در هم كشم!
آقا خیلی از این ادب و شایستگی او خوشش آمد؛ هم اِنعام فراوان به او بخشید و هم آزادش كرد.
چرا ما باخدا اینچنین نیستیم؟ و به اندك ناراحتی، از خدا می رنجیم و شكایتها می کنیم!!
(وَكَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ
)؛ [یوسف / 105]
«و چه بسیار نشانهها در آسمانها و زمین است كه بر آنها مىگذرند در حالى كه از آنها روى برمىگردانند.»
تفكّر در آثار نیز احتیاج به فراغت قلب از شواغل دنیوی دارد تا دربارهی خدا و صفات خدا مطالعاتی داشته باشد، با اشخاص خبیر و بصیر در معارف دینی مصاحبت كند، پای سخن افراد مهذّب بنشیند. تمام اینها نیاز به سرمایهگذاری از حیث فكر و وقت دارد و دست برداشتن از بسیاری از امور دنیوی كه برای انسان پول و مقام و منصب میآورد و از این جهت به قول مردم، وقت طلاست. آیا میشود طلا را داد و خدا را خرید؟
آری؛ فراغت از شواغل مادّی، اوّل قدم در راه ایجاد ارتباط با خداست، وگرنه كسی كه علی الدّوام در فكر تحصیل امتعهی دنیا و سپس استمتاع و بهرهبرداری از آنهاست، طبیعی است كه فراغتی نخواهد داشت تا به كار تفكّر در معارف دینی بپردازد و با خدا رابطهی اُنس و محبّت برقرار سازد. مشكل ما اینجاست كه:
(وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ... )؛ [انعام / 91]
خداى را چنانكه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند .
آنچنان كه قدر و منزلت پول و خانه و ماشین و مقام و پست حساس را شناختهایم
.(كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ )؛ [قیامة /20-21]
«ولى نه! [شما دنیاى] زودگذر را دوست دارید،و آخرت را وامىگذارید.»
(بَلْ تُۆْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا *وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى)؛ [اعلی/16]
«لیكن [شما] زندگى دنیا را بر مىگزینید ،با آنكه [جهان] آخرت نیكوتر و پایدارتر است. »
منبع: صفیر هدایت، بیانات استاد سید محمد ضیاءآبادی
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "