پاسخ به چند سۆال پیرامون داستان حضرت آدم(علیه السلام)

و گفتیم: ای آدم تو و همسرت در بهشت آرام گیرید و از آن به فراوانی از هر جا که خواستید بخورید و نزدیک این درخت مشوید که از ستمگران خواهید شد. (سوره بقره / آیه 25)

در ادامه به شرح و بیان آیه 35 سوره بقره می پردازیم و با تتبع در تفاسیر به سوالات زیر پاسخ می دهیم.

بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکنی گزیدند، کدام بهشت بود؟ بهشت موعود یا باغی از باغ‌های دنیا؟

از آن جا که:

1- بهشت موعود نعمت جاودان است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.

2- ابلیس بی ایمان را در آن راهی نخواهد بود، بعد از سرپیچی او از سجده کردن بر آدم خداوند شیطان را از بهشت اخراج کرد و فرمود: «فَاخرُج مِنهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»

3- بهشت جای لغو و گناه و نیرنگ نیست: «لَّا لَغوٌ فِیهَا وَلاَ تَأثِیمٌ»

ادامه نوشته

بررسی داستان حضرت یوسف در قرآن

حضرت یوسف علیه السلام در هیچ شرایطی ناامید نشد حتی هنگامی که توسط برادرانش در چاه فرو افتاد. ارتباط مستمر و پایدار و خالصانه با خدا، او را از قعر چاه به عزیز مصر رساند. و ناجی انسان های ناامید شد.

آنچه مسلم است، این است که قرآن یک کتاب قصه نیست، آنچه در قالب قصص قرآن آمده به عنوان پیام ها و درس های بزرگ زندگی برای همیشه تاریخ زندگی بشر می باشد. همه سرگذشت ها، حتی سرگذشت انسان های بسیار بزرگ جهان در بستر زمان از یادها رفته و بخشی از افکار و رفتار آنان مورد نقد  واقع شده و می شود. امّا زندگی بزرگانی که در قرآن ترسیم و تدوین شده، سراسر درس زندگی و اخلاق و عرفان و بندگی و بالندگی است. هر چه بر علم و دانش و تجربه بشری افزوده می شود. برداشت ها و انبساط های عمیق تر و دقیق تری بدست می آید. 

داستان زیبای حضرت یوسف صدیق (علیه السلام) یکی از آنهاست. در این نوشتار تنها به بخشی از نکته های اخلاقی و تربیتی این داستان می پردازیم:

ادامه نوشته

نظری متفاوت درباره یوسف نبی(علیه‌السلام)

بین مردم مشهور است که حضرت یوسف (علیه السلام) دچار ترک اولی شدند و حتی در فیلم داستان حضرت یوسف نیز اینگونه نمایش داده شد.

البته بین مفسرین در این موضوع اختلاف وجود دارد، با توجه به اهمیت این موضوع که مربوط به عصمت یکی از انبیای بزرگ الهی است به بررسی بیشتر این موضوع می پردازیم.

در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) پس از آنکه ایشان با کید همسر عزیز مصر به زندان افتادند، دو نفر از کسانی که با ایشان در زندان بودند، خواب هایی دیدند که ایشان برایشان تعبیر کردند.

سپس قرآن می گوید:" وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِی عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ "(و به آن یكى از آن دو كه مى‏دانست رهایى مى‏یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآورى كن، ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقى ماند.)(یوسف 42)

ادامه نوشته

یأجوج و مأجوج که بودند؟

درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ،اما در روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلكه بنده صالحى بود."

یکی از داستان های جالب قرآنی، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه  ذوالقرنین با آنهاست.

در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه96 انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته می شود. "حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَكادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو كوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت كه هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏كنند آیا ممكن است ما هزینه‏اى براى تو قرار دهیم كه میان ما و آنها سدى ایجاد كنى.)(93 و 94 کهف)

ادامه نوشته

پیامبران علیهم السلام، مردان عالَم

از آیات نُه‌گانة 54 تا 62 سورة هود از صفحة 228، هفت‌آیة نخست این‌صفحه، به‌دنبال چهارآیة پایانی صفحة قبل، به داستان قوم عاد پرداخته‌اند. كه ما از میان این ‌آیات، به اوّلین‌آیة این‌صفحه نظری می‌افكنیم.

آیة 53 می‌فرماید: پس از آن ‌كه حضرت هود (ع) قومش را ارشاد و هدایت نمود، آن ‌قوم لجوج و عنود در مقام لجاج و عناد برآمده و «قالوا یا هود ماجِئتَنا بِبَیِّنَه وَ ما نَحنُ بِتارِكی‌آلِهَتِنا عَن قَولِك وَ ما نَحنُ لَكَ بِمُۆمِنین»؛ «گفتند: ای هود، تو دلیل روشنی برای ما نیاوردی و ما خدایان خود را به‌خاطر حرف تو رها نمی‌كنیم و به تو هیچ‌گاه ایمان نخواهیم‌آورد».

حال، آیة 54، باز از زبان مردم می‌فرماید: «إن نَقولُ إلاَّ اعتَراكَ بَعضُ‌آلِهَتِنا بِسوء»؛ «ما تنها سخنی ‌كه دربارة تو داریم، این ‌است ‌كه معتقدیم بعضی از خدایان ما، در اثر اهانت تو نسبت به ‌آن ها، به تو خشم ‌كرده و آسیب به تو رسانده‌اند».

ادامه نوشته

کارگری خضر علیه السلام برای محافظت از گنج یتیمان

داستان موسی و خضر علیه السلام پر از معنا و درس آموز است. موسی علیه السلام- که خودش تقاضای شاگردی خضر علیه السلام را کرده بود- وقتی کارهای عجیب غیرشرعی او را می بیند و علت را نمی داند زبان به اعتراض می گشاید. در اینجا به یکی از کارهای عجیب خضر علیه السلام و حکمت نهفته در آن که از امام رضا علیه السلام به ما رسیده است می پردازیم.

سوره کهف، شامل داستانی عجیب است که به داستان موسی و خضر علیهما السلام معروف است. موسی علیه السلام به دنبال یافتن خضر علیه السلام سفر کرد و وقتی او را یافت و تقاضای شاگردی او را کرد، خضر علیه السلام به او فرمود که تو نخواهی توانست در همراهی با من صبور باشی چون خبر از باطن کارهای من نداری.

موسی علیه السلام اصرار کرد و سرانجام خضر علیه السلام پذیرفت. مدتی نگذشت که موسی علیه السلام کارهای بسیار عجیب خضر را که به ظاهر خلاف دستورات شرعی بود مشاهده کرد و هر بار که این اعمال را می دید صبر خود را از دست می داد و سرانجام پیش بینی خضر علیه السلام بر موسی علیه السلام اثبات شد که «تو نخواهی توانست در همراهی با من صبور باشی چون از باطن کارهای من خبر نداری.»

ادامه نوشته

آیا پسر نوح را باید سرزنش کنیم؟

 ماجرای نوح علیه السلام و پسرش، ماجرای ما و اوست. ماجرای ما که کودکی‌هایمان در سایه بودن او گذشت. که نان سر سفره‌هایمان، حتی اگر نفهمیدیم، از دستان او بود که اگر باران بارید و شد «آب» و وقت تشنگی به دادمان رسید، از برکت بودن او بود. که ابرهای بلا را به اشاره‌ای از زندگی‌هایمان دور کرد و ما نفهمیدیم.که وقتی هیچکس نبود، صدایش زدیم و معجزه سرانگشتانش را دیدیم.

وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ *قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ  فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ  إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ * َالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ  وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ

نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم‌کنندگان برتری!» * فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [= فرد ناشایسته‌ای است] ! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی!!» * عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می‌برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود!» / سوره مبارکه هود آیات 45 تا 47

ادامه نوشته

انسانیت گوهر فراموش شده ما آدمها

در این مقاله آیات صفحه 238، مورد بررسی قرار می گیرد...

تمامی هشت آیة 23 تا 30 سورة یوسُف از صفحة 238، داستان یوسف(ع) و همسر عزیز مصر را بیان می‌كنند كه ما از میان این‌ آیات، به ‌آیة آغازین این‌صفحه می‌پردازیم.

قصّة حضرت یوسف(ع) بر حسَب نقل قرآن‌كریم، به این‌جا منتهی شدكه یوسف (ع) مراحل پرمِحنَتی را، از مَحسود و مبغوض برادران قرارگرفتن، در میان چاه انداخته شدن، به ثَمَنِ بَخس به فروش رفتن و در بازار مصر به‌عنوان برده در معرض فروش قرار داده شدن تا عاقبت به‌كاخ عزیز مصر وارد شدن، كه همگی با شدّت‌ها و رنج‌ها توأم بود، سپری‌كرد.

تا این‌جا، مراحل بسیار پررنج و تعبی بود. امّا از این به بعد، به‌حسب ظاهر، زندگی پرنعمتی برایش پیش‌آمد. یعنی، در جوّی قرار گرفت‌ كه همة موجبات رفاه وكامیابی، از هر جهت برایش فراهم شد. امّا در عالم معنا، گرفتار رنج و محنت روحی بسیار بزرگی شد كه برای اولیای خدا (ع) شداید روحی، به‌مراتب بیشتر از بلیّات جسمی رنج‌آور و دردانگیز است و رهایی یافتن از این ‌دامِ بسیار خطرناك نیز، برای حضرت یوسف (ع) به‌راستی از خَوارِقِ عادات است.

ادامه نوشته