آسيب شناسي وحدت ازمنظر قرآن کريم

قرآن کريم در آيه شريفه 103 سوره آل عمران پس از فرمان وحدت به مسلمانان ،بانگاهي آسيب شناسانه دلايل وضرورت اتحاد جامعه رابرمي شمارد ومي فرمايد: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَت الله عَلَيْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّف بَينَ قُلُوبِکُمْ فَأَصبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنتُمْ عَلى شفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنهَاکَذَلِک يُبَينُ الله لَکُمْ ءَايَتِهِ لَعَلَّکمْ تهْتَدُونَ؛ و نعمت ( بزرگ ) خدا را بر خود به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد و او در ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد ، و به برکت نعمت او برادر شديد ، و شما بر لب حفره‌اى از آتش بوديد ، خدا شما را از آن جا برگرفت ( و نجات داد) اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشکار مى‌کند شايد هدايت شويد.»

قرآن وتعليل حوادث

پيش از تبيين نگرش آسيب شناسانه قرآن،لازم است به اين نکته اساسي اشاره کنيم که به گفته علامه طباطبايي، قرآن به بيان علل حوادث ورويدادها توجه دارد. برپايه نظر وي مشي قرآن کريم بر اين است که تعليمات ومعارف خود را با ذکر علل و اسباب بيان مي کند و از اين راه ، مردم را به سوى خيروهدايت فرامي خواند ، بدون اين که آنان را به تقليد کورکورانه وادار کند. به بيان ديگر ؛ مسلک و مرام اسلامى و سيره نبوى جز به علم و اجتناب از تقليد دعوت نمى‌کند که البته پيروى از کتاب و سنت تقليد نيست.بنابراين خداى تعالى در عين اين که حقيقت سعادت بشر را به او تعليم مى‌دهد ، علت آن را هم بيان مى‌کند تا کورکورانه نپذيرفته باشد ، بلکه بفهمد که حقايق دينى ، همه به هم ارتباط دارد و همه از ناحيه منبع توحيد افاضه شده است . در عين حال تسليم شدن در برابر خداى تعالى را هم واجب مى‌داند ، چون رب العالمين است و اعتصام به حبل او اعتصام به حبل رب العالمين است .

ادامه نوشته

ترور شخصیت از نگاه قرآن

ترور در اصطلاح امروز هر چند در عربی به معنای ارهاب به كار رفته است ولی می توان به یقین بر این

قران

 نكته تاكید و پافشاری كرد كه میان مفهوم قرآنی ارهاب و ترور تفاوت های ماهوی و اساسی وجود دارد و برابر نهاد و كاربرد اصطلاح قرآنی ارهاب در اصطلاح غربی ترور ته تنها موجب توهم یگانگی می شود بلكه آثار مخربی در فهم و برداشت از آیات قرآنی به دنبال خواهد داشت. چنان كه اگر كسی با مفهوم و معنای امروزین ارهاب كه در ذهن فكر عرب زبان به سراغ آیات قرآنی برود این گمان بلكه قطعیت در او ایجاد خواهد شد كه قرآن نه تنها بر ارهاب و ترور مهر تایید نهاده است بلكه آن را به عنوان شیوه و راهبرد اساسی در دستور كار مومنان قرار داده است. به این معنا كه اگر كسی با توجه به مفهوم امروزین این واژه به سراغ آیه : و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه .... ترهبون به عدوالله و عدوكم () برود به این نتیجه طبیعی می رسد كه قرآن به هدف ایجاد ترور در جو عمومی جامعه مخالفان و كافران ، تهیه هرگونه جنگ افزار و نفراتی را مورد تایید و دفاع قرار داده است. در حالی كه هیچ گونه ارتباط منطقی میان دو برداشت و مفهوم واقعی ارهاب و این آیه و برداشت امروزی كه بیان شده ، وجود ندارد و این توهم و خلط تنها به جهت نادیده گرفتن كاربردهای امروزین این واژه و كاربرد قرآنی آن پدیدار شده است. از این رو لازم و ضروری است كه با توجه به مفهوم ترور در فرهنگ امروز و دیروز بدون توجه به واژه ارهاب با معنای امروزین آن به سراغ آیات قرآنی رفته و نگره قرآن را در این مساله جویا شویم.

مفهوم اصطلاحی ترور

آن چنان كه در كتب واژه شناسی چون فرهنگ بزرگ سخن مجلد سوم صفحه 1717 آمده ، واژه ترور در معنا و مفهوم زیر به كار رفته است: هر عمل تهدید آمیز و ناگهانی از پیش برنامه ریزی شده كه به قصد كشتن فرد یا افرادی معمولا سرشناس یا برای ایجاد رعب و وحشت عمومی در دیگران صورت می گیرد ترور نامیده می شود. ترور شخصیت ( در برابر ترور فیزیكی یكی از اقسام ترور) یعنی با دروغ سازی و تبلیغات منفی شخصیت اجتماعی كسی را مخدوش كردن و وجهه عمومی او را از میان بردن است. 

ادامه نوشته

بررسي زشتي و آثار زيانبار ربا از ديدگاه اسلام

يكي از مفاسد اقتصادي رباخواري است. رباخواري، عامل بسياري از بحران هاي اقتصادي در جوامع است؛ زيرا از گردش سالم و صحيح اقتصادي در جامعه جلوگيري مي كند و مانع توليد و رشد و شكوفايي اقتصادي مي شود. از آنجايي كه اقتصاد، مايه قوام جامعه است و خداوند آن را در كنار اعتقادات به عنوان يكي از اصول اسلام مطرح ساخته و ماموريت انساني را شكوفايي اقتصادي و تمدني دانسته است؛ هرگونه اخلال در نظام اقتصادي سالم را به عنوان جنگ عليه خود دانسته و به شدت به مقابله رباخواران رفته و آنها را در دنيا و آخرت به عذاب وعده داده است.
نويسنده در مطلب حاضر با مراجعه به آيات و روايات بر آن است تا گوشه اي از تاثيرات زيانبار رباخواري را تبيين كند و آثار آن را در شخص و جامعه در دنيا و آخرت بيان نمايد.
رباخواري، فساد بزرگ اقتصادي
شايد كمتر عمل فاسد اقتصادي همچون ربا، خشم الهي را برانگيزد. از اين رو آن را جزو گناهان كبيره و بزرگ قرار داده و براي مرتكب ربا و عده آتش جاودانه دوزخ فراهم آورده و او را كسي دانسته كه به جنگ خدا و رسول(ص) رفته است. (بقره، آيات 275 و 279)
رباخواري به سبب آنكه مانع گردش سالم اقتصاد در جامعه است، بزرگ ترين ضربه را به بنياد جامعه وارد مي سازد؛ چرا كه اقتصاد، مايه قوام جامعه است (نساء، آيه 5) و هرگونه اخلال گري و افساد در امور اقتصادي به معناي اخلال در جامعه و افساد در زمين است؛ زيرا اگر اقتصاد در جامعه از ميان برود، جامعه از درون دچار فروپاشي مي شود و اهداف آفرينش كه از طريق جامعه انساني قابل دسترسي و تحقق است، دور از دسترس و دست نيافتني خواهد شد.

ادامه نوشته

بررسي اهميت، آثار و بركات عفو در زندگي اجتماعي

عفو و گذشت، اوج بزرگواري ها
از جمله اخلاق كريمانه كه شخصيت انساني را به مكارم اخلاقي نزديك مي كند و اوج اخلاقي شخص را به نمايش مي گذارد، عفو و گذشت از گناه، خطا و لغزش هاي ديگري و خودداري از مجازات و تنبيه است. در آيات قرآني اين گونه رفتار از مصاديق احسان دانسته شده و در روايات معتبر از معصومان(ع) اوج مكارم اخلاقي و بزرگواري ها معرفي گرديده است.
نويسنده در اين مطلب كوشيده تا براساس آموزه هاي وحياني اسلام نقش و كاركردهاي عفو و گذشت را در زندگي دنيوي و اخروي بيان كند.
گذشت، از فضايل برتر انسان
انسان موجودي است كه همواره در معرض خطا و اشتباه و حتي گناه است. براساس آموزه هاي قرآني جز كساني كه خداوند ايشان را خالص گردانيده و در مقام عصمت از گناه و هرگونه رجس و پليدي هستند (يوسف، آيه 24؛ حجر، آيه 40؛ صافات، آيات 40، 74، 128، 160 و 169؛ ص، آيه 83) از جمله پيامبران و اهل بيت عصمت و طهارت (احزاب، آيه 33) همه در معرض خطا و گناه هستند و ابليس ظن و گمان خويش را درباره گمراهي اكثريت، راست گردانيده است (نساء، آيه 119)؛ چرا كه انسان داراي اراده و اختيار و حق انتخاب ميان دو راه است (بلد، آيه 10) كه بر اساس گرايش نفس به سوي تقوا يا فجور (شمس، آيات 7 تا 10) مشخص مي شود.
برخي از صفات ذاتي در انسان اين مسئله را تشديد مي كند كه به خطا و گناه بيفتد از جمله صفت جهول (احزاب، آيه 72) و عجول (اسراء، آيه 11) و مانند آن موجب مي شود كه انسان به ظلم دچار شود (احزاب، آيه 72) و براساس هواهاي نفساني، رفتاري افراطي داشته باشد و از مسير حق و عدالت خارج شود. در اين ميان وسوسه هاي شيطاني از جن و انس (ناس، آيات 5 و 6) نيز در تشديد شر و بدگرايي انسان كمك مي كند و او را به خطا و اشتباه مي افكند. (اعراف، آيه 21)
بنابراين، اگر عفو و گذشت در ميان مردمان نبود، هيچ كسي نمي توانست در امان از مجازات باشد؛ زيرا خطا و اشتباه و گناه هاي كوچك و بزرگ از سوي انسان بسيار انجام مي شود و اگر بخواهيم هر كسي را به سبب آنها مجازات كنيم، كسي نمي ماند كه از مجازات در امان باشد. لذا زندگي بس دشوار و سخت مي شد. امير مومنان علي(ع) براي رهايي از مشكلاتي كه به سبب اين مسئله پديد مي آيد خواهان تغافل و چشم پوشي از گناهان ديگران مي شود و مي فرمايد: من لم يتغافل و لايغض عن كثير من الامور تنغصت عيشته؛ كسي كه تغافل نكند و از بسياري از امور چشم پوشي ننمايد، زندگي اش تيره و تار خواهد بود. (فهرست غرر الحكم و درر الكلم، ص297)

ادامه نوشته

قرآن و خوش گفتاري با مردم

خداوند در آيه 83 سوره بقره مهم ترين آموزه هاي اسلامي را بيان مي كند كه در ضمن آن نيك گفتاري است: و قولوا للناس حسنا. اين بدان معناست كه گفتار نيك از نظر اسلام بسيار مهم و اساسي است. نكته مهم در اين عبارت اين است كه نيك گفتاري مقيد به قيدي نشده است و از مردم خواسته شده تا نيكوترين سخن را همواره بر زبان جاري كنند.
واژه ناس به معناي مردم، بيانگر نوعي اطلاق است. به اين معنا كه مومن موظف است تا نسبت به هر كسي كه مصداق ناس و مردم است، نيك گفتار باشد. پس بايد به همه مردم جدا از مذهب، دين، رنگ، نژاد، كشور، ملت، زن، مرد، كودك، پير و مانند آن احترام گذاشت و در قول و گفتار تكريم و احترام نمود. لذا برخورد خوب و گفتار نيكو، نه تنها با مسلمانان، بلكه با همه مردم لازم است. بر اين اساس مي توان گفت كه نيك گفتاري و به زبان نيكو سخن گفتن از فرمان هاي جهان شمول قرآن است كه مناسبات مسلمانان را با ديگران به بهترين شكل تبيين و روشن مي كند و نشان مي دهد كه مومنان مي بايست در همه حال بر پايه ارزش هاي انساني سخن بگويند و رفتار كنند و نسبت به هيچ كس حتي دشمن كافر نيز زباني زشت نداشته باشند.
حضرت باقر(ع) در بيان اين حكم و فرمان الهي مي فرمايد: «هو عام في المؤمن و الكافر؛ اين يك دستور همگاني و جهان شمول است و گفتار نيك را نسبت به تمامي انسان ها سفارش مي كند.

ادامه نوشته

چرايي دشمني با آمريكا و اسرائيل از منظر قرآن

شايد براي برخي ها اين امرغيرمنطقي و نابخردانه باشد كه انسان يا جامعه اي يا كشوري با ملتي يا نظام سياسي دشمني ورزد و به هيچ وجه حاضر به كنار آمدن با آن يا مذاكره و گفت وگو و معامله با آن نشود. به نظر مي رسد كه چنين رفتار و رويه اي به دور از عقلانيت و انسانيت باشد؛ چرا كه هرگز دشمني و كينه جويي نمي تواند پايدار باشد و در نهايت روزي بايد اين جنگ و دشمني به صلح بينجامد و دشمنان بر ميز مذاكره نشسته و از در صلح و سازش وارد شوند و دشمني را به دوستي تبديل كنند.
اما به نظر مي رسد كه سياست هاي اسلامي و انديشه سياسي اسلام رويه اي را در پيش گرفته است كه جنگ و جهاد را در آن پاياني نيست. اين دشمني نسبت به كافران و مشركان بلكه حتي اهل كتاب در آيات قرآن به گونه اي بيان شده است كه گويي پاياني بر آن نيست.
در جهان امروز همين سياست با خاستگاه آموزه هاي وحياني قرآن، بيش از سي سال است كه ميان ايران و آمريكا و اسرائيل دشمني افكنده است. بگونه اي كه امكان پاياني براي اين جنگ سرد و گرم و نرم و سخت متصور نيست.
پرسش نويسنده در اين مطلب، چرايي اين دشمني است و اينكه آيا مي توان ميان ايران اسلامي با رهبري ولايت فقيه و آمريكا و اسرائيل صلح و سازشي را متصور شد؟ مقاله حاضر به تفصيل به اين پرسش براساس آيات قرآن پاسخ مي دهد.

ادامه نوشته

قرآن را بخوانيم يا بفهميم و عمل كنيم؟!

اكثر مردم قرآن را فقط مي خوانند و به فهميدن و عمل كردن آن كاري ندارند. حتي شماري از مساجد و منابر نيز به فهميدن قرآن سفارش نمي كنند فقط حديث مي گويند كه اگر فلان سوره يا نماز را بخواني چه ثواب هاي زيادي دارد!!
اكنون سؤال اين است كه آيا قرآن فقط براي قرائت است؟ يا براي فهميدن و عمل كردن؟ براي يافتن پاسخ صحيح از چند راه مي توانيم وارد شويم راه عقل، قرآن، حديث، بزرگان و تجربه تاريخي.
1- از راه عقل: عقل به ما مي گويد: قرآن يا مفيد است يا مفيد نيست اگر مفيد نيست چرا وقت مان را تلف مي كنيم و آن را قرائت مي كنيم و اگر مفيد است چرا آن را با فهم (ترجمه) نمي خوانيم تا چيزي ياد بگيريم؟! ثانيا همه مي گوييم قرآن كتاب خداست. عقل به ما مي گويد: اگر قرآن كتاب خداست چه طور كتاب بندگان خدا را مي خوانيم تا چيزي بفهميم آيا مطالب و رهنمودهاي خداوند بي ارزش تر از كتاب هاي بندگان خداست؟!
ثالثا: اگر از هركسي سؤال كنيم كه خداوند چرا قرآن را فرستاده است؟ مي گويد: براي هدايت. حالا بپرسيم شما كه هر روز نيم ساعت يك ساعت قرآن و نماز و دعا مي خوانيد چه هدايتي يافته ايد؟ پاسخي ندارد!!
2- از نظر قرآن: وقتي قرآن را مطالعه و بررسي مي كنيم مي بينيم اگر چه در مواردي تاكيد بر خواندن كرده است ولي در جاهاي زيادي تاكيد بر چگونه خواندن فرموده است، مثلا در سوره محمد فرموده است: آيا در قرآن تدبر نمي كنند آيا بر دلهاشان قفل زده شده است؟ در ابتداي سوره بقره مي فرمايد: آن كتابي است كه شكي در آن نيست راهنماي پرهيزگاران است. در سوره فرقان فرمود: پيامبر شكايت مي كند و مي گويد: پروردگارا اين قوم من قرآن را رها كردند و آيات ديگر كه مردم را به خواندن با تدبر و تفكر و تعقل امر فرموده و خواندن بدون فهم را و حتي فهم بدون عمل را تشبيه به الاغ با بار كتاب نموده است (سوره جمعه)

ادامه نوشته

آداب باطني تلاوت قرآن

قرآن به عنوان آخرين وحي الهي كه بر افضل انبياء الهي نازل شده، نور هدايت ابدي براي بشريت و تجلي خداوند در كلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اكرم(ص) و گرامي ترين برهان بر حقانيت اوست، زيرا دليلي دائمي و حجتي همگاني به شمار مي آيد كه تمامي ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهي رباني دارد و هيچ كس را ياراي آن نبوده و نخواهد بود كه مانند اين كتاب را از پيش خود بياورد.
از جمله عواملي كه قرآن را در دلها و مصاحف حفظ مي كند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نيز مانند هر عمل مستحب ديگر داراي آدابي است كه خود بر دو نوع است: ظاهري و باطني. از اين دو قسم، آداب باطني تلاوت قرآن از اهميت بيشتري برخوردار است كه در هنگام تلاوت قرآن بايستي مدنظر قرار گيرد. براي تلاوت قرآن ده ادب باطني است كه به ترتيب در پي مي آيد:
فهميدن اصل كلام
تلاوت كننده، بايد بداند كه با چه سخن بزرگي مواجه است، سخني كه نشانه لطف و رحمت و عنايت آفريدگار هستي به آدمي است. سخني كه حقايق بسيار بلندي را تا مرز فهم و درك انسانها تنزل داده است.
فهم عظمت كلام، درك فضل و لطف خداوند درباره بندگان است كه اين كلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و بايد انديشيد كه چگونه خداوند در رسانيدن معاني كلام خود- كه صفتي قائم به ذات اوست- به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و كرم فرموده چگونه آن صفت در قالب حروف و اصوات كه از صفات بشري است بر آنان تجلي كرده است.
قاري قرآن بايستي كلام الهي را درس بگيرد و بياموزد و به قرائت آن اكتفا نكند، چنانكه در سوره اعراف آيه 169 آمده است: «و درسوا مافيه» يعني كلام الهي را فرا گرفتند. همچنين قاري قرآن بايستي آيات الهي را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانكه در سوره حاقه آيه 12 آمده است: «وتعيها اذن واعيه؛ قرآن را گوش هاي حافظ به ياد مي سپارند». درك عظمت كلام الهي، جز با انديشه در محتواي آن ميسر نيست.

ادامه نوشته