دل بيمار، نزد "قرآن" آر
آنچه تسكين خاطر جان است
نغمه روح بخش قرآن است 
اوج پرواز با سفينه نور
تا فراز شكوه ايمان است
متن هر آيهاش، عليالتحقيق
منشا حكمت است و عرفان است
نفي اثبات و شرك و وحدت را
بيناتش بيان برهان است
جابجا قول حق تعالي را
معني آشكار و پنهان است
هر چه بيني در اين "صحيفه نور"
نغز و شيوا كلام سبحان است
دل بيمار نزد "قرآن" آر
اين طبيب آشناي درمان است
در پناه معارف اسلام
نابسامان ما، بسامان است
هم بخوانيم و هم، بكاريم
اين طريق عمل به قرآن است
نكند رو، ز ما، بگرداند
آن كه فردا صراط و ميزان است
نهضتش را، به چشم خود ديديم
شاهدم انقلاب ايران است
نخبه شاگرد "مكتب قرآن"
پير وارسته جماران است
دست پروردهاش، بدست "علي"
ملك اسلام را نگهبان است
با ظهور ظهير دين، "مهدي"
"باغ قرآن" شكوفه باران است
چون بيايد، خزان دل برود
كار پائيز با بهاران است
اي كريمي كه، شيوه تو مدام
بر خلايق كمال احسان است
دل قرآنيم عطا فرما
اينكه دارم، نه جاي جانان است
بتو سوگند ميخورم دل من
ديگر از كردهها پشيمان است
ميشناسم تو را، به غفاري
گرچه جرم و خطا، فراوان است
اينكه دادي مگير،اي دادار
هستي من دو چشم گريان است
رخصتم دادهاي به راز و نياز
شمع جانم ز شوق، سوزان است
گر جز اين است، پس چرا شب و روز
ذكر من يا "رحيم" و "رحمن" است
طوطي طبع من، زفيض لبش
از مقيمان شكرستان است
*احدده بزرگي





قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "